irane man
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان irane man و آدرس paidar.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 15
بازدید ماه : 56
بازدید کل : 10531
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1



نويسندگان
ثنا(ارنیکا)

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 7 دی 1390برچسب:, :: 10:59 :: نويسنده : ثنا(ارنیکا)

كاش امشب عاشقی هم پا می گرفت

تشنگی هم طعم دریا می گرفت كاش امشب كوچه های منتظر یك سلام گرم از ما می گرفت این سكوت تلخ . دنیای من است كاش دستت . دست دنیا میگرفت آسمان ابری ترین اندوه را از دل سنگین شبها می گرفت پنجره دلتنگ چشمی آشناست

كاش می شد عاشقی پا می گرفت














 

 

 

زمان می گذرد و در انتهای راه می فهمی چقدر حرف نگفته دردل باقی ماند

حرفهایی که می توانست راهی به سوی عشق باشد

حرفهای نا تمامی که در کوچه های بن بست زندگی اسیرند

ناگهان لحظه غربت می رسد و تو در میابی که چقدر زود دیر شده

به تکاپو می افتی ....در غربت بیابان و در کوچ شبانه پرستوها

در لحظه وصال موج و ساحل دنبال عشق می گردیژ

دیر شده خیلی دیر

هر روز دوست داشتن را به فردا می انداختی و حالا می بینی دیگر فردایی وجود ندارد

سالها چشمت را به رویش بسته بودی و نمی دانستی

و یا شاید نمی فهمیدی

امروز حقیقت را باور می کنی....

اما افسوس که زودتر از آنچه فکر می کردی دیر شده

 
چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:, :: 11:12 :: نويسنده : ثنا(ارنیکا)

lenge haye choobi dare khene ye man gar che kohne and va jir jir mikonand mohkamand khosh be haleshan ke lenge ye hamand.

 
سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:, :: 21:34 :: نويسنده : ثنا(ارنیکا)

 

۱-چیزهای زیادی هستند که می پوسند فراموش می شوند و میمیرند مثل تاجتخت و عصا و چیزهای بسیاری هستند که نه می پوشند نه فراموشمی شوند نه میمیرند مثل کفش ها کلاه و عصای چارلی چاپلین

چارلی چاپلین:خیلی سعی کردم مردم بفهمند ولی آهنا فقط خندیدند

 
یک شنبه 17 مهر 1390برچسب:, :: 12:51 :: نويسنده : ثنا(ارنیکا)

 

چندیست دلم یکدله با فتنه‌گران است / این هم به یقین معجزه دور زمان است

چون فتنه گری بانگ عدالت طلبی شد / دل‌ بهر خدا یکدله با فتنه گران است


بیداد چو شد میوه آزادی و قانون / بی‌چاره دلم عاشق ظلم و خفقان است

جائی‌ که چکد خون دل‌ از ابر بهاری / والله که بهاران خجل از فصل خزان است

روزی که شب قدر بود شام جهالت / قرآن متنفر ز حلول رمضان است

زاهد که وزویش همه از خون دل‌ ماست / تکبیر نمازش به یقین ننگ اذان است

دیروز چو حلقوم ندا غرقه خون شد / فردا به خدا روز ندای همگان است

با مرگ دو صد آرش و سهراب و سیاوش / این مام وطن دل‌ نگران دل‌ نگران است

دیدیم به دنبال هوا و هوس شیخ / هر لحظه فرامین خدا در نوسان است

چون با تو جهنم شده این ملک اهورا / بی‌ تو به یقین غرفه‌ای از باد جانان است

ما را چه به بدبختی لبنان و فلسطین / جائی‌ که وطن یکسره در آه و فغان است

ای غره به همدردی با غزه و اعراب / آن کرد و بلوچ است که در حسرت نان است

هر چند نبینی تو ولی‌ ملت ایران / شیریست که بر پرچم خورشید نشان است

بر ملت ما تکیه کن ای شیخ که بینی‌ / هر گوشه یکی آرش با تیر و کمان است

سوگند خدا را به قلم نیز نخواندی / در کیش‌ تو از هاب قلم مدیحه خوان است

از بس که شکستید قلمهای مخالف / هر نشریه ماتم کده اهل بیان است

بر دوش من بر ستم را هله ای شیخ / این بار گران بار گران بار گران است

این بانگ نه بانگیست که از یاس بر آید / حلقوم امید است که با جامدران است

 

 
شنبه 9 مهر 1390برچسب:, :: 17:41 :: نويسنده : ثنا(ارنیکا)

 

آرام بخواب کوروش!
دشمنان فرزند نمایت
تشنگی خاک به معرفت را
در آب غرق خواهند کرد
آوازه ات اگر چه بلند
و فرامین ات اگر چه جهانی
اندیشه هایت اگر چه انسانی
اما خصم بداندیش ات
حتی به سهم ناچیز تو

بقیه شعر در ادامه مطلب …

 

از دنیای خاکی هم رحم نمی کند
آرام بخواب کوروش!
اگر دو هزار و پانصد سال
آسمان آبی
به تماشای مقبره ات می بالید
از این پس
آبی آب، تو را در آغوش خواهد کشید
آرام بخواب کوروش!
اگر روزی دختران و زنانت را
با حقارت و اسارت
در بیابانهای خشک و سوزان
به نمایش میگذاشتند
امروز نیز آن تاریخ
در بیابانهای زرق و برق گرفته
تکرار میشود
آرام بخواب کوروش!
اگر روزی بیگانگان
خاکت را به توبره میکشیدند
امروز سفیران غم و نکبت
خود این کار را میکنند…
چه سر گذشت غم انگیزیست کوروش!
فرزندان بی انصافت
مهربانی تو را کجا جا گذاشته اند؟
گویا فراموش کردن
ندای جهانی صلح تو
برای فرزندانت
آسانتر از گردن نهادن
به خشم تمدنسوزان بوده است.

 
یک شنبه 3 مهر 1390برچسب:, :: 19:3 :: نويسنده : ثنا(ارنیکا)

این وبلاگ رو تقدیم می کتم به پدر و مادر عزیزم که در برگ برگ زندگی همراهم بودن

 
سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:, :: 11:0 :: نويسنده : ثنا(ارنیکا)

راستی دنیا چه غریبه
کار آدماش فریبه
واسه کشتن مسیحا
هر درختی یه صلیبه
 

دلمون خیلی گرفته س
دردمون خیلی بزرگه
گرگا تو لباس میشن
هر سگ گله یه گرگه


 

زین و اسبمونو بردن
نذارین راهو بدزدن
توی این شبای وحشت
نکنه ماهو بدزدن !


 

بعضی یا چه پر ستاره
بعضی یا چه بی فروغن
بعضی آدما فرشته
بعضی آدما دروغن


 

زندگی یه انتخابه
می شه خوب بود ، می شه بد بود
باید عاشقونه پر زد
باید عاشقی بلد بود

علیرضا قزوه


 

 
سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:, :: 10:57 :: نويسنده : ثنا(ارنیکا)

 

یاد باد آنکه سر کوی تو ماوایم بود
دیدن حسن تو هرروز تمنایم بود

کارتن خواب سرکوی تو بودم هرشب
عکس زیبای تو در زیر مقوایم بود

یاد باد آنکه دلم پیش دلت بود گرو
لب بشقابی  تو  آخر رویایم  بود

 یاد باد آنکه چو لب بهر سخن وا کردی
غیر گوشم متوجه به تو هرجایم بود

با خرانی که به جز من به توعاشق بودند
روز و شب بر سر دیدار تو دعوایم بود

یک نماینده مجلس شده بودم کامل
چین گیسوی شما مجلس شورایم بود

گرچه شورای نگهبان لبت مانع شد!
هوس بوسه ز لبهات  به لبهایم  بود

سخنان تو مرا در هچل انداخت... بله
من ملک بودم و فردوس بر  این جایم بود (1)

(قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود)
ورنه از دست ستم های تو (نی) لایم بود

(من بیچاره چو زلف تو رها می کردم)
وضع من بهتر ازین حالت حالایـم بود

این سوالیست که البته مرا خواهد کشت
پـشت من جای درآوردن بـابـایم بـــود؟

دولت آن است که بی خون دل آید به کنار
نه که دنبال تو باشم و بدوم دنبالت توی ماشین حامل تو به استقبالت
مردم بگویند مجنون شدی؟ بگم نه آنکه در توی اتول بود حمیرایم بود...!

 
سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:, :: 10:55 :: نويسنده : ثنا(ارنیکا)

 

به دنبال واژه مباش

 

کلمات فریبمان می دهند

وقتی اولین حرف الفبا سرش کلاه برود

باید فاتحه کلمات دیگر را خواند

 
دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:, :: 10:29 :: نويسنده : ثنا(ارنیکا)

1-كاش در كتاب رفاقت سطري باشيم ماندني نه هاشيه اي از ياد رفتني

2-اگر شبي از شب هاي زمستان مسافري به اميد گرماي نگاهت به تو پناه آورد تنهاش نزار شايد در گرم ترين رور هاي زمستان به خنكي لبخندش محتاج بشي

3-3-با هم میشه مثل ماه درخشید
میشه به زمین ستاره بخشید
با هم میشه تو روزای ابری
از گم شدن خورشید نترسید
با هم میشه آفتابو صدا کرد
خاکو معتبر مثل طلا کرد
با هم میشه سنگ بی صدا رو
با ناز ترانه آشنا کرد
با هم پشت ما کوهه
نمیترسیم نمی افتیم نمی بازیم
این آواز نمیمیره تا وقتی که
هم آوازیم
بتازه غصه تا میخواد بتازه
نسازه روزگار با ما نسازه
شب و روز طعنه دشمن دوباره
بباره از در و دیوار بباره


4-

من بی پناهم تو بی گناهی

دل به تو دادم ، چه اشتباهی

از تو کشیدم ، شکل کبوتر

نقاشی ام رو ، بگذار و بگذر

تو این نبودی ، من بد کشیدم

آخه دلت رو ، هرگز ندیدم

تو بی گناهی ..

من بی پناهم...

 

ایمن بمانی از اشک و آهم...


 

 

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد